طاهاطاها، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

فرشته کوچک خوشبختی

طاهای عزیزتر از جانم

سلام عزیز دل مامان  من دیر به دیر برات پست میزارم خیلی درگیر کار و درس شما و رسیدگی به شما و زندگی هستیم الان که این پست میزارم حدود ۵۰ روز که یه ویروس به نام کرونا اول چین بعد تقریبا کل جهان آلوده کرده میگن ویروس از یک خفاش پخش شده شما الان حدود ۶۰ روز فقط خونه بودید من مادرم ۲۲ اسفند ۹۸ از دست دادم خیلی ناراحتم چون شما مریض شدی و بعد من و بخاطر بیماری روز مادرم نتونستم برم ببینمش خاکسپاری ۲۲ اسفند بود شرایط خیلی بد شده و من بخاطر اینکه شما غصه نخوری و به عشق تو زندگی را ادامه می‌دهم عشق مامان خیلی دوستت دارم امسال دیماه برات تولد گرفتم تم تولد استاروارز بود کلی ذوق کردی دوستات و مامان بزرگ‌ها و عمه و خاله هات بودند خ...
26 فروردين 1399

پیش دبستانی

یلام عشق مامان  طاها جونم شما از اول مهر ۹۵ پیش دبستانی البرز پایدار رفتید و اسم معلمت هم سرکار خانم زارعی که من خیلی ازشون راضیم و شما هم ارتباط خوبی باهاشون برقرار کردی دیگه کم کم داری مرد میشی مامانم خیلی دوستت دارم عاشقانه . این چند وقته خیلی بیمار شدی البته به خاطر اینه که شما مهد کودک نرفتی راستی کلاس موسیقی هم از تیر ۹۵ رفتی و ان شالله ۹۶ میخوای ساز یاد بگیری بلز دو عالی یاد گرفتی آموزشگاه محمد اسمعیلی میبرمت خیلی علاقه داری خدا رو شکر . شما ستاره مامان هستی و من و بابایی عاشق شما هستیم .  ...
30 بهمن 1395

بدون عنوان

سلام مامان جونم  پسر گلم ، عشقم ، مامان یه چند وقتی سرش گرم بود نتونست برای پسر گلش پست بزاره طاها جونم اگه بخوام از گفتنی هات بگم اول اینکه شما از پارسال خرداد ماه میری کلاس زبان پارک اندیشه خیلی خیلی دوست داری و پیشرفت کردی امسال هم یعنی از مهر 95 شما باید بری پیش دبستانی امیدوارم موفق باشی طاها جونم مامان شما رو پارک و سرزمین بازی ارگ تهران در میدان تجریش میبره و تائتر هم میری کلا بهت خوش میگذره این پست گذاشتم که بدونی مامان از همه دنیا بیشتر دوستت داره راستی دایی محمد پارسال مهر عروسی کرد و دایی امیر هم عقد کرده . اینم خبرهای مهم جوجو
16 ارديبهشت 1395

اتفاق های خوب و بد

توی این چند وقته چند تا اتفاق شیرین افتاده ۱. دایی محمد تیرماه ۹۳ عقد کرده با غزاله جان ۲. دایی امیر فروردین ۹۴ با زهرا شیرینی خوردن ۳. مامانت رانندگی یاد گرفته  و تنها اتفاق تلخ این دوره فوت عموی عزیزم بود که واقعا مامان خیلی ناراحت شده بود از خدا برایش ارامش خواستارم
27 فروردين 1394

بعد از کمی کم کاری مامان

سلام عشق مامان   شما الان ۴ سال و سه ماهه هستید تو این چند وقت کارهای که از دستم برمیامد واست انجام دادم بدون رفتن به مهد کودک ۱. شما تا ۵۰ بلدی بشماری ۲. شما تا ۴ بلدی بنویسی ۳. حدود ۳۰ کلمه انگلیسی بلدی ۴. تا ۱۰ انگلیسی میشماری  ۵.شعر توپ سفیدم و جوجه طلایی و اهویی دارم خوشگله و عیدی و چرا رو حفظی البته تمام مجموعه می می نی رو تقریبا حفظی ۶. عاشق کتابی تقریبا ۷۰ تا کتاب داری و همشون رو ۲.۳ باری خوندی ۷. دستشویی دیگه خودت میری البته این خیلی وقته ولی ننوشته بودم ۸. تو اتاقت با لامپ خاموش تنها میخوابی اینم تقریبا ۲ ساله انجام میدی  ۹. فقط سر غذا خوردنت اذیتم میکنی هنوزم ۱۰. نقاشی میکشی ادمک و درخت و ...
27 فروردين 1394

پوزش به خاطر اين همه گرفتاري

سلام مامانم طاها جونم نميدوني چقدر سخت شده كه هر وقت كامپيوتر را مياورم تا واست پست بزارم ميگي آهنگ بزار و يا نميگذاري كار كنم منم هم چند وقتي سراغ كامپيوتر نيومدم مامان جان بزرگ شدنت رو حس ميكنم انگشتاي قشنگت چشماي خوشگلت صورتت و قد و قامتت هميشه خداوند بزرگ رو شاكرم كه پسرم زود به حرف افتاد و با مامانش هم صحبت شد نميدوني چقدر شيرين حرف ميزني طاها از خدا هميشه ميخوام تا ابد سلامت و اميدوار باشي و ميخوام موفقيت رو باشم و جشن بگيرم طاها گلم خيلي خيلي دوستت دارم چند وقته به خاطر پشه مياي پيش من ميخوابي بعضي وقتها ساعت ها فقط نگاهت ميكنم و صداي نفسات رو ميشمارم و ميبوسمت خيلي وصف كردن دوست داشتن مادر سخته مامان جان فقط بدون كه مامانت نفسش به ...
17 تير 1392

سال نو مبارك 1392

سلام مامان جان سال نوت مبارك انشاالله كه سلامت و شاد باشي طاها جان از خدا ميخوام هميشه پشت و پناهت باشه و هميشه حامي شما توي همه كارها باشه و از شما هم ميخواهم كه از ياد خدا غافل نشوي . طاها جان كمتر وقت ميكنم واست پست بزارم اونم به خاطر شيطنت هاي شماست ديگه پسر گلم جمله ميگه و كامل حرف ميزنه از خدا ممنونم و خيلي هم مودب هستي وقتي ميگم طاها شما ميگي جانم خيلي خيلي شيريني هزار الله اكبر همه دوستت دارند  .
6 فروردين 1392

رفتیم پا بوس امام رضا (ع)

السلام علیک یا ضامن آهو   سلام مامان گلم ٨ آبان ماه من و شما و بابایی رفتیم مشهد آخه نذر کرده بودم اولین سفر شما مشهد باشه بارون هم اومد ولی هوا خیلی خوب بود رفتیم هتل درویشی و روز دوم رفتیم حرم سعی کردم تا جایی که میشه به صحن نزدیکت کنم ولی نشد تا جلوی در رفتیم و از همون جا بیمه امام رضا کردمت خیلی خوشحال بودم انگار سبک شده بودم از بابایی هم ممنون که بهترین سفر رو برای من وشما محیا کرد و کلی خوش گذروندیم و شما هم عکس انداختی و کلی توی تیراژه مشهد بازی کردیم قطار بازی خیلی خیلی خوش گذشت من از طرف شما از بابایی تشکر کردم دوستت دارم مامانی یه دنیا ....................... ...
27 آذر 1391

سالگرد بابايي

سلام مامان جان خدا رو شكر ميكنم كه گل پسرم تقريبا هر چي ميگم تكرار ميكنه شيرين تر حرفش خيجه ست كه من ميميرم براش ماماني 29 مهر سالگرد بابايي رفتيم قم البته سالگردش 25 مهر بود و لي چون وسط هفته بود گذاشتيم جمعه شما براي اولين بار پيش بابايي رفتيد من ازش خواستم دعاي خيرش هميشه بدرقه راهت باشه و عاقبت به خيري شما رو ازش خواستم مامان جان دلم واسه بابام خيلي تنگ شده و اين رفتن به قم و سر مزار پدر بزرگت من رو خيلي آروم كرد دوستت دارم مامان جان
8 آذر 1391