طاهاطاها، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

فرشته کوچک خوشبختی

چهار دست و پا می ایستی

سلام مامانم امروز شما تونستی کمی بنشینی و چهار دست و پا می ایستی یه کوچولو البته جلو نمیری و بازم خیلی خوبه زرنگ مامان...........   تازه یادت دادم وقتی میگم دست مامانو بگیر پاشو دستمو میگیری دست بابا هم میگیری ......... ...
15 مرداد 1390

معاینه ماهیانه

سلام پسر گلم چهارشنبه ١٢ مرداد رفتیم دکتر خدا رو شکر همه چی عالی بود و دکتر هم کلی ازت تعریف کرد خیلی پسری خوبی هستی وقتی پیش دکتری اصلا" گریه نمیکنی . دوستت دارم یه دنیا ............
15 مرداد 1390

اولین رمضان زندگی

سلام طاها جان  این دومین سالی هست که مامانی روزه نمگیره آخه شما شیر مامانو میخوری . و اولین ماه رمضان زندگی قشنگ شماست تبریک میگم و التماس دعا. ...
11 مرداد 1390

کلافه گی دندان درآمدن

سلام مامان قربونت بره دیشب از درد دندان از خواب بیدار شدی و گریه کردی آخه دو تا دندون آسیاب میخواد در بیاد یه کم راه بردمت تا خوابت برد ولی باز بیدار شدی و استامینفون بهت دادم خوردی آروم شدی یه کم راهت بردی خوابیدی الهی مامان دور سرت بگرده .
4 مرداد 1390

قصه برای طاها

جوجه اردک     یکی از بعداز ظهرهای آخر تابستان بود . نزدیک یک کلبه قدیمی در دهکده خانم اردکه لانه اش را کنار دریاچه ساخته بود. اون پیش خودش فکر می کرد: مدت زیادی هست که روی این تخم ها خوابیده ام . او تنها نشسته بود و بقیه اردکها مشغول شنا بودند کم کم تخم ها شروع به حرکت کردند و با نوکهای قشنگ کوچکشان پوسته ی تخم شان را شکستند . آنها یکی یکی بیرون آمدند اما هنوز خیس بودند و نمی توانستند که بخوبی روی پاهایشان بایستند   بزودی جوجه ها روی پا هایشان ایستادند و شروع به تکان دادن خودشان کردند.تا اینکه پرها یشان خشک شد خانم اردکه نگاهش به تخم بزرگی افتاد و پیش خودش گفت : اوه نه هنوز یکی از تخم ها اینجاست اردک پیری کنار خان...
2 مرداد 1390

علایق طاها

سلام مامانی شما به آهنگ بری باخ منصور و وا ویلا لیلی قیصر خیلی علاقه داری وقتی این آهنگ رو میذارم هر جا باشی سرتو خم میکنی و تلویزیون رو نگاه میکنی و برنامه کودک شبکه 2 خاله شادونه در سرزمین دونه ها و شبکه 5 رنگین کمانو  (اینم پنگول) خیلی دوست داری .   ...
1 مرداد 1390

سوپ و پوره

سلام مامان جونم ببخشید یه کم سرم شلوغ بود نتونستم بنویسم از هفته دوم 7 ماهگی به شما سوپ ماهیچه دادم و هفته سوم که امروز 4 روز از آن میگذره بهت پوره سیب زمینی دادم دو تا دیگه دندونات میخواد در بیاد حسابی داره اذیتت میکنه . البته من زیاد نمیذارم شما متوجه بشی همش باهات بازی میکنم و دندون گیر میدم یا خودم با انگشتم لثه هاتو میخارونم که کمتر حس کنی دردو . میدوسمت میبوسمت میچشمت ...
1 مرداد 1390