هستی مامان و بابا
سلام مامان جونم نمکدونم ، عشقم ، عمرم ، نفسم ، همه کسم نمیدونی چقدر شیرین شدی چهار دست و پا که دیگه حرفه ای میری تازه آقا یاد گرفتند میز رو میگرن و بلند میشن و زیر بغلت رو هم که میگیرم ماشاالله هزار ماشاالله رو پنجه پا میری و کلی کیف میکنی . من و بابایی خیلی شما رو دوست داریم منتها بابا نمیتونه یعنی وفتشو نداره بیاد واست یادداشت بزاره ولی من جای بابا هم میگم که چقدر دوستت داره شما هم خیلی دوستش داری وقتی از سر کار میاد تا میبینیش خودت رو لوس میکنی و بعد هم میپری بغلش اونم کلی کیف میکنه میگه آخه طاها گل باباش گلابدون باباشه . راستی میخواستم برم حمام گفتم طاها مامانی من رفتم حمام شما گریه کردی و از بغل بابایی خودت رو پرت کردی که ب...
نویسنده :
مامان طاها جون
15:01