طاهاطاها، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچک خوشبختی

تولد بابايي بود

سلام چهارشنبه 21 تير 91 تولد بابايي بود منم واسش تولد گرفتم البته فقط ماماني و خاله و بهناز و عمو اشكان و نيما مهمونامون بودن و خوش گذشت . از خدا ميخوام 120 سال سايه پدرت بالاي سر مان باشه خيلي خيلي خيلي دوستت داريم بابايي .
24 تير 1391

سلام مممممممممممممممممم

سلام عزيز دل مامان طاها جان يه چند وقتيه كه شما خيلي شيطون شدي و همش ميخواي كه من با شما بازي كنم و واقعا" نميرسيدم كه واست پست بزارم طاها جونم ديگه مرد شده واكسن 18 ماهگيتم زدم و خدا رو شكر فقط يك تب كوچولو كردي عزيز دلم وقت شب داشتم پاشويه ميكردمت باهات با دستمال يه شوخي كردم انقدر خنديدي و انقدر خندت به دلم نشت كه هنوز صداي خندهات تو گوشمه خيلي خيلي ماماني شدي البته بودي بيشتر شدي بابا رو كه گفتي توپ هم كه ميگي آبه و شبكه 2 و يك بو سه و الو و كيه و جيز و دد و م م رو ميگي هنوز مامان نگفتي راه ميري ديگه خوب خوب و سراغ كشو و كمدهاي آشپزخانه هم ميري و البته من همه كمدها رو بستم به جز يكي كه با بابايي ميري فضولي ميكني و كشوهات رو بيرون ميريز...
24 تير 1391

واست كفش خريدم

سلام گلم عشقم ماماني امروز رفتيم بهار با نيما واست كفش و شلوارك و شلوار لي و لباس تو خونه خريدم انقدر ماه شدي كه نگو نپرس با اون دستمال سر قرمزت هر كي تو ماشين تو خيابون هر جا ميبينتت بهت اظهار محبت ميكنه خيلي خيلي ماه شدي با اون كفش هاي سفيد خوشگلت من و بابايي دست شما رو گرفتيم و يه مقدار با كفشت راه اومدي خيلي مرد شدي روز به روز بزرگتر و نازتر ميشي دوستت دارم همه وهمه هم تو رو دوست دارند چند روز پيش سر چهارراه بابا رقته بود خريد يه 206 كنارمون ايستاد صداي آْهنگش كم بود ولي شما ناناي كردي پسر هم كه تورو ديد صداي ضيط رو بالا برد و خانمشم دست ميزد و تو ميرقصيدي خلاصه كه همه تو رو دوست دارند من دوستت ندارم من عاشقتم ميمرم برات نفسم به نفست ...
13 خرداد 1391

تاتی تاتی

سلام مامانی چند وقتی که بابا لپ تاب گذاشته تو اتاق منم چون بیدار نشه نمیتونم شبها واست پست بزارم روزها هم که شما نمیزاری مامانی ازت از شیطنت هات هر چی بگم بازم کمه هر جا میبرمت همه نگاهت میکنن و آخر سر هم قربون صدقت میرن مامان جان شما از 19 اردیبهشت ماه راه رفتن رو شروع کردی تاتی تاتی الان هم دست مامان رو همش میگیری و تاتی تاتی میکنی الهی قربون انگشتای خوشگلت برم وقتی دستت تو دستم با هم راه میریم احساس غرور میکنم و از خدا تشکر میکنم واسه این هدیه زیبا ............ الان برم واست غذا درست کنم تا بعد دوستت دارم مامانی وجودم نفسم تکتک سلولهای بدنم وابسته به توست الهی 120 سال سلامت وسرزنده و شاداب باشی از خدا میخوام تو تربیت کمک کنه تا انسان ...
28 ارديبهشت 1391

عچقی مامان

سلام پسر گلم ببخشید مامانی چند وقتی درگیر کارهای خانه و خانه تکانی بود نتونست واست پست بزاره الهی دورت بگردم انقدر شیرین شدی که نگو طاها جان مامانی سال ٩١ لحظه سال تحویل بیدار بودی و کنار من و بابایی و کنار سفره هفت سین سال نو را جشن گرفتیم و بعد هم به خانه مامانی کرج رفتیم و خونه خاله زهره و خاله من مهناز رفتیم با دایی امیر کلی با آهنگ ملودی آرش رقیصدی ماشاالله کلی رقصیدی و پا زدی و بعد هم اومدیم تهران شام هم خونه مامان منیژه بودیم و کلی عیدی گرفتی خلاصه عید بود عید دیدنی و کلی گشتیم و خوش گذروندیم ١١ هم تولد عمه بهناز بود رفتیم هم عید دیدنی و هم جشن تولد و شما هم کلی واسش رقصیدی مامان جونم خیلی ماهی دوستت دارم یه دنیا نفسم به نفست بسته چ...
26 فروردين 1391

6 بهمن واست جشن گرفتیم

سلام مامانی این چند وقت شما سر دندون های نیش بالایی که هنوز بیرون نزده کم خواب شدی و منم همینطور گلم ٦ بهمن از ساعت ٦ تا ١٢ واست جشن گرفتیم جالب اینه که شما هم تا ١٢ نخوابیدی و تازه خاله زهره که داشت میرفت میخواستی باهاش بری همه بودند به جز دایی امیر که ماموریت دزفول بود و خاله زینب که آتیلا مریض بود خیلی خوش گذشت فیلمش هست من سعی کردم به مهمونا خوش بگذره که گذشت همه واست یه یادداشت گذاشتند شما هم عاشق آهنگ تولدت مبارک شدی هر جا نشون میده سریع میشنی و بدون پلک زدن تماشا میکنی طاها جونم خاله فاطی و عمه بهناز خیلی کمک کردند واسه شام هم کشک بادمجون و الویه و جوجه و کوبیده و چنجه بودخدا رو شکر پذیرایی عالی بود از بابا خیلی ممنونیم خیلی کمک کرد...
16 بهمن 1390

پسرمون دیگه خیلی نانای میکنه

سلام الهی مامان قربونت بره که اینقدر شیرینی طاها جان الان یک هفته است که شما خودت دست میزنی  انقدر قشنگ دست میزنی که خدا میدونه و آهنگ که پخش میشه سریع دست دست میکنی و سرتو تکون میدی پاها و دست هات قشنگ میرقصی قربون اون انگشتهای خوشگلت برم که تکون میدی . آقا شدی بیسکویت مادر رو قشنگ میجوی و میخوری میوه  موز سیب پرتقال لیموشیرین هم میخوری دیگه منتها نه له شده و نه رنده شده میوه رو باریک میبرم   و شما گاز میزنی و میخوری اگه سیب رنده شده بهت بدم باید قیافت رو ببینی نمیدونی چیکار میکنی خلاصه دیگه مرد شدی مادر . راستی امروز برف اومد .. دوستت دارم یه دنیا خدایا هزاران هزار بار شکرت به خاطر این هدیه زیبایی که به...
1 بهمن 1390